یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کاشکی می شد که من هم دلستانی داشتم

کاشکی می شد که من هم دلستانی داشتم
مثل بلبل در گلستان آشیانی داشتم

سینه ای پردرد دارم خاموشم کز شکوه ها
کاش می شد با غزلهایم بیانی داشتم

اشک چون باران به بارد زیر پایش همچنان
چون غباری زیر پا یک آستانی داشتم


زندگی همچو بهاری بود زگلهای قشنگ
نور بودم همچو پروین آسمانی داشتم

از وجودم دور می شدخر منی از دردها
در زمینی پر زگل آرام جانی داشتم

چون درختی سایه ای بوددر کنارم پر زبرگ
زیر آن شاخ و درختی سایه بانی داشتم

عطر بودم می وزیدم بهر هر کس چون نسیم
محفلی پر گل چو مریم بوستانی داشتم

شهربانو ذاکری دانا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد