یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

این مسیر رو به پایان را کجا ایستاده ام

این مسیر رو به پایان را کجا ایستاده ام
سخت در این جنگل وحشت به پا ایستاده ام

من سرشتم مثل رودی ،بی تفاوت رفتن است
باز هم می پرسم از خود من چرا ایستاده ام؟

مثل آن مرغی که آزاد است از هر دانه ای
از همه عالم که دل کندم رها ایستاده ام

از شما چون انتظاری نیست ، باکی نیست هم
هرچه می خواهید کنید من با خدا ایستاده ام

مثل ابرم وصله ی غیرم نباشد هیچ‌گاه
کز زمین و آسمان ها هم جدا ایستاده ام

گرچه از زعم تو این هجران تقصیر من است
تو مرا هرچند خواندی"بی وفا" ایستاده ام ...

ای که می پرسی تو بعد از سالها از من نشان
در همانجایی که گم کردی مرا ایستاده ام...


حسین وصال پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد