یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

این عجب نیست

این عجب نیست چنین غرق تماشا شده ام
این عجیب است که من در دلِ تو جا شده ام

بی کران است دلت مثل خزر وقت غروب
این شگفت است که من ساحل دریا شده ام

بهتر از خوب تویی خوب تر از خوبی ها
ساده گفتم که بدانند چه شیدا شده ام

دل به دریا زده ام بلکه به دریا برسم
وسط معرکه دیدم که چه تنها شده ام

من کجا ماه کجا صورت مهتاب کجا
چاره ای نیست که آواره ی صحرا شده ام

یوسف شهر نبودم که دلت را ببرم
آه، در شهر مَثَل مِثلِ زلیخا شده ام

مهدی ملکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد