یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

صبح شد ساقی بیا بگشا در میخانه را

صبح شد ساقی بیا بگشا در میخانه را
پرکن از می ساغر این عاشق دیوانه را

مرغ دل تا شد اسیر زلف آن صاحب جمال
بردم از خاطر هوای صید و دام و دانه را

در حریم کعبه گرد خانه گردی تا به کی
در حریم،دل بباید جست صاحبخانه را

زنگ غیر او ز مرآت دل خود پاک،کن
وانگهی بنگر در آن عکس رخ جانانه را

تانگردی قطره سان،مستغرق بحر فنا
کی برآری از صدف آن گوهر دردانه را


بنگر ای دل چون زبهر پرتوی در پای شمع
جان فشانیهاست هرشب تا سحر پروانه را

کس نخواهد دید هشیارم دگر تا روز حشر
گر شبی بینم بخواب آن نرگس مستانه را

فروغی تانگردی مست جام عشق دوست
در نیابی هرگز اسرار می و میخانه را


سما فروغی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد