یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دل به دار آویختم،سازم پاره شد

دل به دار آویختم،سازم پاره شد
نفس از نو برآمد دمی ولوله شد
هوش رفته بازگشت،دلم فرزانه شد
رویای به گل نشسته سیر از دردانه شد
چه غمی بود،چه شوری که ناگه کینه شد
آن سیه چشم فریبا چه عجیب بیگانه شد
چه غزل ها کیمیا گفت،یک دم کهنه شد
روزگاری سوخت در تب، شبی فهمیده شد

کیمیا ابراهیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد