یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کلاف دردو رنج شده شده بودم

کلاف دردو رنج شده
شده بودم
ازوقتی تصور لبخند روی لبهاش حتی
از پشت ابرهای مه الود
هم یک لحظه رهام نمیکرد
بی انکه بخوام
یک عمر تا استخوان دچارش شده بودم
دیدن چشاش
و شنیدن صداش دلیل زنده بودنم شده
بودند
هیس
نجوای عاشقانه ی لبهایم تنها
دریک جمله خلاصه شده اند
دوستش دارم
و میدانم او هم دوستم دارد
بی انکه حتی کلمه ای به زبان بیاورد.


لعیا قیاثی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد