یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

حضور من در پیش تو دیگر نیازی نیست

حضور من در پیش تو دیگر نیازی نیست
دیگر میان چشمهایت هیچ رازی نیست

حتی همان افسانه ی غمگین دل کندن
برای من افسانه ی دور و درازی نیست

گفتم که یک شب می روم از سینه تنگت
آن وقت درون سینه ام سوز و گدازی نیست

آنقدر کنارت بی تفاوت رد خواهم شد
تا خوب بدانی دل سپردن بچه بازی نیست

حالا تنت گرم است و رفتن را نمی فهمی
وقتی تو می فهمی که دیگر دل نوازی نیست

یک روز تو هم خواهی گریخت از فرط تنهایی
جایی که هیچ کس جز منت در پیشوازی نیست


حسین وصال پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد