یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چه دردناک است

چه دردناک است
زیر پوست  اعتمادم
بی غیرتی تو
تزریق میشود
به یاد داری
زمانی که نارنج های احساسم را
پیوند  زدم
به تنه  درختی
درحیاط  خلوتی  که
شاخه های درخت همسایه
از رفتار  تبر
غیبت می کردند
و کلاغان  بی سروپا
خبر چینی می کردند
شاخه های جوان  هم ازترس
لکنت می گرفتند و
حق سکوت می دادند
شاید درد من  و درختان یکی است
خنجر ازپشت می زنند
نارفیقانی  که
سفره ها پهن می کردند برای  دل
اما دریغ  از یک لقمه عشق


افسانه ضیایی جویباری

نظرات 1 + ارسال نظر
فاضله یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1402 ساعت 12:52 http://golneveshteshgh.blogsky.com

یک لقمه عشق
بانان دل
دنیا
بانی جان‌های ما نخواهد بود
تا چند شماریم
نفسهارا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد