یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در خواب من غوغا فکن در عالم رویا بیا

در خواب من غوغا فکن در عالم رویا بیا
کابوس دوری را ببر،تعبیر شو فردا بیا

بر قلب من زخمی بزن تکرار شو نبض مرا
در جان من شوری فکن،رقصان و بی پروا بیا

شب می نشیند روبرو از ماه می گوید سخن
برقع بیفکن مه جبین،با آن رخ مهسا بیا

من که پریشان توام،محتاج کامی از توام
بر حال زارم کن نظر با آن دم عیسا بیا

دور از تو بودن مردن و در گور تاری خفتن است
در محشر تنهاییم با صوری از محیا بیا

در مستی و هوشیاریم در خواب و در بیداریم
ای منجی شوریدگی،آرامش شبها بیا

افسونگری در خون تو،سحر مبین چشمان تو
بشکاف دریای غمم از راه ناپیدا بیا

دل بسته ی رویت شدم خاک سر کویت شدم
بر دیده ی مجنون گذر با عشقی از لیلا بیا

آتش زنی بر قلب من با غیر گر گویی سخن
فارغ شو این تقدیر را لاغیر و الّا ما بیا

لبریز گشته صبر من عمری نمانده بیش و کم
آه ای سراب دلخوشی ای ناجی صحرا بیا


سارا اسمعیلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد