یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مرا بگذار تا دلواپس احوال خود باشم

مرا بگذار تا دلواپس احوال خود باشم
اسیر سایه روشن هایی از تمثال خود باشم

دلم خالیترین پس کوچه لبریز حیرانی است
غروب هر خیابانی که مالامال خود باشم

نمی فهمد کسی غیر از تو راز قصه ی ما را
تو هم بگذار بعد از این به دنبال خود باشم

بهاران رفت و باید هر دلآشوب خزانی را
به فکر آب و رنگ میوه ی کال خودم باشم

تمام عمر خود را نذر آین کردم که فهمیدم
چگونه لایق ایام هر سال خودم باشم ؟

درون کوله بارم جز غم و خسران نمی بینم
اگر در جستجوی ذره المثقال خود باشم

ببار ای رحمت تا به زیر نم نم مهرت
دمی را جرعه نوش اشک سیال خودم باشم


علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد