یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

[بدیدم طاق ابـــــرویت دلم شد مبتلای تو]

[بدیدم طاق ابـــــرویت دلم شد مبتلای تو]
نگو من را نمی خواهی کـه می میرم برای تو

بـــــه ناز نرگسِ چشمت گرفتارم نمی دانی
من آن تشنه لبم پـــــژمرده ام بهر وفای تو

هزاران سرو قامت دیده ام اما تویی عشقم!
تمام هستیِ خـــــود را بریـــــزم زیر پای تو


نکـــــورویـان عـالم را اگـــــر آرنـد و آرایند
فـــــراموشم نگردد خنده های دلــــربای تو

از آن هنگامِ دیــــدارت چنان زار و پریشانم
نشسته بـــر دلم مهرت؛ تو دانی و خدای تو

منم مجنونِ صحراگرد و تـــــویی لیلیِ فکرم
سزای من نباشد اشک ریـــــزم از جفای تــو

تمام لحظه هایم خاطرم با خاطرت شاد است
بـــــه دست آرم دلِ پاکت کنم خود را فدای


مهرداد خردمند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد