یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

میشود گاه و گداری به دلم سر بزنی

میشود گاه و گداری به دلم سر بزنی
مخـزنِ راز مـــــرا نقش کبوتر بزنی

یا که دمساز دلم باشی و همراه مدام
روی کاشانه دل یکسره چنبر بزنی

میشود با گذر از روزنِ شبهای سیاه
در وجودم بدمی آتشِ باور بزنی

شاعرِ چشمهٔ چشمت بشوم شاد شوی
ساز شهنازِ غزل را همه از بر بزنی

عطر نسرین و رز و مریم و سوسن همگی
پخش در خانهٔ دل کرده _ مکرر بزنی

گرچه عمرم همه بر باد فنا رفت و گذشت
لبِ خود بر لبِ من این دمِ آخر بزنی.

مهرداد خردمند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد