یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیریست دود هست ولی دم نمی رسد

دیریست دود هست ولی دم نمی رسد
از بهـــــر زخمِ دلهره مرهم نمی رسد

هی درد پشت درد و بلا پشت هم چرا؟
شادی به دادِ حضرت آدم نمی رسد

پاییزِ سرد و پوپکِ حیرانِ باغِ دل
هرگز میانِ وادیِ بی غم نمی رسد

راه نفس کشیدنِ ما سخت بسته است
دیگر هوای تازه ؛ دمادم نمی رسد!

سخت است ایستادنِ بی عشقِ آدمی
حتی برای خاطره! همدم نمی رسد

از داغ باغ خشک خزان دیده از جفا
بیچاره ایم و رخت عزا هم نمی رسد

رنج و عذاب و درد در این شهر بی نوا
دائم ادامه دارد و مرهم نمی رسد...


مهرداد خردمند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد