یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی

چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی

چه شد که شیوه بیگانگی رها کردی

به قهر رفتن و جور و جفا شعار تـ♥ـو بود

چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی


مـ♡ـنم که جورو جفا دیدم و وفا کردم

تـ♥ـوئی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی

بیا که با همه نامهربانیت ای ماه

خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی

بیا که چشم تـ♥ـو تا شرم و ناز دارد کس

نپرسد از تـ♥ـو که این ماجرا چرا کردی

مـ♡ـنت به یک نگه آهوانه می بخشم

هر آنچه ای ختنی خط مـ♡ـن خطا کردی

اگر چه کار جهان بر مراد ما نشود

بیا که کار جهان بر مراد ما کردی

هزار درد فرستادیم به جان لیکن

چو آمدی همه آن دردها دوا کردی

کلید گنج غزلهای شهریار تـ♥ـوئی


بیا که پادشه ملک دل گدا کردیℳ

شهریار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد