یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در لابلای ورقهای زندگی

در لابلای ورقهای زندگی
در پیچ وخم های کوچه تنهایی
نور شفق سرخ خیره کننده بود
در امتداد شب به امید صبح صادق
لحظات را سپری کردم
در نور مهتاب شب‌های وصال
ترنم زیبای چشمک های ستارگان
مرا به خلوت دل عاشق کش می برد
شاید عشق باشد
نمیدانم شاید خواب باشد
ولی می‌دانم معشوق در زیر قطرات باران
مرا میخواند
پایم توان ندارد
دستانم رمق ندارد
دلم بریده
نغمه چکاوک در سحرگاه اولین روز دیدار
مرا می کشاند
شاید عشق باشد
معنی بودن در کنارش
رفتن به قرارهای
خیس شده
از چشمان منتظر
می سپارم اندک جان
باقیمانده در کالبدم
تا قربانی شود در مسلخ عشاق


حسین رسومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد