یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از عشق مگر چیز کمی خواسته بودیم

از عشق مگر چیز کمی خواسته بودیم
یا آنکه بهشت و ارمی خواسته بودیم؟

دلدادگی و مهر و محبت به میان بود
مستانکی و جام جمی خواسته بودیم

این کبکبه ی چرخ پر آشوب کجا بود!
وقتیکه فقط آه و دمی خواسته بودیم

صد کوچه ی آوارگی و حسرت و اندوه
بیچارگی و درد و غمی خواسته بودیم

ما گمشدگان سحر و نغمه صبح ایم
از نای وفا زیر و بمی خواسته بودیم

ای خرمن گیسوی برآشفته ی جانان
ما از تو فقط پیچ و خمی خواسته بودیم


با ابر پر از رایحه ی ساحت باران
در کاسه هر دیده نمی خواسته بودیم

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد