یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

هراسم نیست

هراسم نیست
ازآوازه خوانی  زنبق های
ته دره
با ترانه هایی  پراز  واژه های بی ترکیب و بی معنا در خلوت پراز اضطراب شب.
از شکوفه دادن
یاس های بالش کهنه ام دردل
زمستان سرد و نخواستنی
ازریختن
پیاله پیاله
شراب های نارسیده
روی لباس سفید
دنباله دارم با تارو پودهای به هم بافته شده ی دانه های برفی,
آن زمان که اسمان آبی  را مزین
به رنگ سبز چشمانت میکنی
ونبض ونظم طبیعت را
به هم میریزی,
خودت بگو
حوالی عطر لبخندهایت
چندین شاخه گل سرخ پژمردند
چندین لبخند روی لب های رهگذران خشکیدند
باورکن هراسم نیست
که به تکرار بگویی
حواست پرتِ دنیاست
وغیر,
نه دوست داشتن من.


لعیا_قیاثی‌

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد