یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در سرم انگار

در سرم انگار
هرگز سودای رفتن ندارم
با اینکه سال هاست
کوله بارم پُر از شعرهایی ست
که قافیه هایش را جدا کرده ام
از باغ سیب سُرخ گونه هایت,
برای روز مبادا
چندین غزل چیده ام
از شکوفه ی لب های ممنوعه تو؛
و دو بیتی چشمان پائیزی اَت
در روزهای بی قراری
همچون خُمره ای شراب
جام خُمار مرا لبریز می کند
از واژه های بکر و ناب,
چه زیباست این رُباعی

که از بودنت در قلب پریشانم جوانه زده
و تا ابد بر دیوانِ دلم حک خواهد شد!

مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد