یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

با قدم‌های من راه می‌رود

با قدم‌های من راه می‌رود

مردی که دستانش را

در جیب بارانی‌اش جا گذاشته

و چشمانش را پشت قاب یک عینک

به هر کس که می‌رسد

سر تکان می‌دهد

و هرگاه با نام کوچک من صدایش می‌زنند

بر می‌گردد

و همیشه پشت در یادش می‌افتد

کلید را در جیب بارانی من جاگذاشته

و مرا در خیابان.

(فریاد شیری)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد