ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
نقش هایم را روی میز می چینم
هیچ کدام شبیه من نیستند
نه موهای بلند دارند
نه چشمان ذغالی
نه حتی زخمی بر سینه
کلمات چقدر ناچیزند
انگار زبان بسته ی رنجند
و پر بسته ی اندوه
و بغض
تکرار ناخوشایند دردی ست که
کهنه نمی شود
پیراهنم را بسوزان
و زخم هایم را نمک بپاش
«دیگر برای زیستن دو قلب کافی نیست»
من آدرس خانه ام را
به سینه ام سنجاق کرده ام
تا هر وقت از تو گم شدم
کسی مرا به خانه برساند.
((روشنک آرامش))