یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اندوه نه خرچنگی ست که مرا

 

اندوه نه خرچنگی ست که مرا

از درون می کاود و تهی می کند

و نه گوزنی که شاخ هایش را 

در شکمم فرو برده و می چر خاند

اندوه 

خون من است

در گردشی مدام 

به همه ی تنم سر می کشد 

تا آسوده خاطر شود که عضوی را 

از قلم نینداخته

و هر شب

بعد از جستجوی طولانی اش

به قلبم باز می  گردد

و با لذت

به مویرگ های کوتاه قد ِسرخ رو

پمپاژ می شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد