یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آیا شود بهار که لبخندمان زند!؟

 آیا شود بهار که لبخندمان زند!؟

از ما گذشت‌، جانب فرزندمان زند...

آیا شود که بَرْش‌زن‌ِ پیر دوره‌گرد ،

مانند کاسه‌ های کهن بندمان زند،؟

ما شاخه‌های سرکش سیبیم‌، عین هم‌

یک باغبان بیاید و پیوندمان زند

مشت جهان و اهل جهان بازِ باز شد

دیگر کسی نمانده که ترفندمان زند

نانی به آشکار به انبان ما نهد

زهری نهان به کاسه ی گُلقندمان زند

ما نشکنیم اگرچه دگرباره گردباد

بردارد و به کوه دماوندمان زند

رویین‌ تنیم‌، اگرچه تهمتن به مکر زال‌

تیر دو سر به ساحل هلمندمان زند

سر می دهیم زمزمه‌ های یگانه را

حتی اگر زمانه دهان‌ بندمان زند ... !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد