یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یخ کرده ام ! اما نه از سوز زمستان

یخ کرده ام ! اما نه از سوز زمستان !

اما نه از شب پرسه های زیر باران

یخ کرده ام یخ کردنی در تب ، تبی که

جسمم نه دارد باورم ٬ می سوزد از آن

یخ کرده ام اما تو ای دست نوازش

روح یخی را با چنین شولا مپوشان

گرمم نخواهی کرد و فرقی هم ندارد

یخ بسته ای پوشیده باشد یا که عریان

یخ کرده ام چون قطب ٬ آری این چنین است

وقتی نمی تابی تو ای خورشید پنهان

یخ کرده ام ! یخ کرده ام ! ها جان پناهم !

مگذار فریادت کنم در کوهساران

 

-         ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ ﺑﻬﻤﻨﯽ
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد