یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دست هایت دو جوجه گنجشک اند ، بازوانت دو شاخه ی بی جان !

دست هایت دو جوجه گنجشک اند ، بازوانت دو شاخه ی بی جان !
ساق تــــو ساقـــه ی سفیـدی کــــه  سر زده از سیاهــــی گلدان

میوه های  رسیده ای  داری  ،  پشت  پیراهن  پر  از  رنگت
مثل لیموی تازه ی « شیراز» روی یک تخته قالی « کرمان» !

فارغ از اختلاف «چپ» با «راست» من به چشمان تو می اندیشم
ای  نگـــاه  همیشه  شکاکت  ،  ائتلاف  فرشتـــه  با شیــــطان !


فال می گیرم و نمی گیرم ، پاسخـــی در خور سوال اما
چشم تو باز هم عنانم را می سپارد به دست یک فنجان

با همین دستهای یخ بسته ، می کشم ابروی کمانت را
تا بسوی دلـــم بیندازی  ، تیــــری از تیــرهای تابستان !

در  تمام  خطوط  روی  تو  ،  چشم  را  می دوانم هر بار
خال تو خط سیر چشمم را می رساند به نقطه ی پایان !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد