یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از این عصر خسته‌ام...

از این عصر خسته‌ام...
برگردیم به هزاره‌های دور...
من با پوست خرسی...
که زمستان‌هایمان را خوابیده...
برای تو بالاپوشی بدوزم...
و تو با شاخ گوزن پیری که شکار کرده‌ای...
عکسم راروی دیواره‌ی غارمان بکش!
مرا به هزاره‌هایی ببر ...
که غروب‌ها...
با شکاری تازه به خانه می‌آمدی...
و قلب من تنها آتشی بود...
که کشف کرده بودی!

رویا_شاه_حسین_زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد