یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بپرس دوستم داری؟

بپرس دوستم داری؟
بگذار بگویم من؟ شما را؟
به جا نمی آورم؛ ولی...
شما چقدر زیبایید.
به فنجان قهوه ای دعوتتان کنم؟
لبخند بزن، بگو با کمال میل
بیا دوباره برای اولین بار ببینمت!
در همان دیدار دلت را ببرم
بگذار اولین دوستت دارم را دوباره بگویم!
باز هم عاشقت شوم!
تو یک لبخند که بزنی
من هر صبح آلزایمر میگیرم و تو یک عمر
اولین و آخرین عشقم خواهی بود...

حامد_نیازی

اون بچه سوریه ای رو یادتونه؟!

اون بچه سوریه ای رو یادتونه؟!
که گفته بود:
اگه بمیرم ب خدا میگم چقدر اذیتم کردید !!
.
.
.
.
.
فکر کنم همه چیو ب خدا گفته :((((

حالا اسمش را بگذارید ولنتاین...

حالا اسمش را بگذارید ولنتاین...
چه فرقی می‌کند؟
اصلا هر اسمی دوست دارید رویش بگذارید..
اما حتما یاد داشته باشیدش..
سالی یک روز سعی کنید از اول عاشق هم شوید!
درست مثل روز اول
از اول همدیگر را ببینید.
ذوق کنید.
ته دلتان بگویید این همان است که می‌خواستم.
بروید جلو و حرف دلتان را بزنید،
گل بدهید، هدیه بدهید‌، خوب‌تر می‌شود حالِ دلتان.
چه ضرری دارد؟ مگر زندگی همه‌اش جلو رفتن است؟
گاهی هم باید عقب برگشت و دوباره شروع کرد.
مگر زندگی همه‌اش جدیت و نظم و ترتیب است؟
به هم بزنید این ترتیبات و تشریفات را.
از سر شروع کنید دوست داشتن را
ببینید چه کیفی دارد!

زهرا سرکارراه

ﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﻝ،

ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﻝ، 
ﺩﻝ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ، 
ﻏﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ 
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ،
ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ 
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ، 
ﺗﻮ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﻢ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭼﻮ ﺩﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ 
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ، 
ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ، ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ

وحشی_بافقی

دوستت دارم زیبا و باوقار .

دوستت دارم زیبا و باوقار .

چقدر در این لحظه دلم می‌خواهد ببینمت. به تو فکر می‌کنم.

چقدر زیبا بودی؛ گاه در ستیغ زمان که در آن نه خوشبختی هست و نه بدبختی،

و فقط‌ عشق هست و سکوتش‌.
چقدر با من بودن را بلدی تو

آلبر_کامو

شب بود، شبم سرکش و دیوانه شبی بود

شب بود، شبم سرکش و دیوانه شبی بود
در سینه عجب بیخود و بیگانه تری بود
غم بود که از خون جگر طالب می شد
دل بود که ساغر شد و ساقی خود دل شد

هنگامه_مفید