یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بر گورهای جوان

بر گورهای جوان
مویه ها
به زبان مادری ساز می شوند
بر جاده های جدایی
لکنت
ترجمان حیرانی ست

من از کدام قبیله می آیم؟
که لکنت زبان مادری ام بود
و ریشه در باد سپرده ام
کدام ترانه
کدام ساز
شکایت از حکایت رفتن بی گاهت خواهد کرد ؟

من که بوده ام ؟
کودکیِ ناتمام در حلب؟
جوانی ماسیده بر حجله های کوچه های تهران؟
یا آلزایمر گم شده در نمی دانم کجا؟

کدام کشتی
هجرتِ ناچارم را پهلو می گیرد؟

کدام گودال
گورِ دریای بی بادبان من خواهد بود؟

پیدایم کن ...

پوریا اشتری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد