یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیگر بهانه نمی گیرم

دیگر بهانه نمی گیرم
فقط
دلم می گیرد وقتی
در‌ گیر واگیر ِ این دنیا
دلت
گیر ِ دیگری شده است…



"مصطفی زاهدی"

ولی چه دنیایی است!

ولی چه دنیایی است!
هیچ‌ چیز نمی‌تواند دو نفر آدم را به این کاملی با هم یکی کند،
به خصوص که مانند من ‌و ‌تو دار و ندارشان فقط کلمات باشد.

پاییز که از راه می رسد

پاییز که از راه می رسد

همه چیز فرق می کند!

باید بدانی که جایت خالیست

باید بدانی که باید باشی

کنار میزهای دو نفره ی کافه،

کنار موسیقی سیب های قرمز،

کنار رقص برگهای عاشق...

پاییز

باید فصل رسیدن باشد

باید بغض ها به پایان برسند

دست ها و آغوشت به من برسند...

اصلا پاییز بهانه است!

باید زودتر از رسیدن برسی!

جای فصلی به نام رسیدن

میان آغوش دنیا

خالی‌ست...




"صفا سلدوزی"

گفتند: چونی؟

گفتند: چونی؟
گفت: چگونه باشد کسی که بامداد برخیزد
و نداند که شبانگاه خواهد خفت یا نه؟

به عدالتِ جهان مشکوکم

به عدالتِ جهان مشکوکم
دستانت دور
اما
نفست جانِ من است...


"پریناز ارشد"

به باز آمدنت چنان دلخوشم

به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبح عید
پرستویی به ظهر بهار
و من به دیدن تو.
چنان در آینه‌ات مشغولم
که جهان از کنارم می‌گذرد
بی آن که سر برگردانم.
به قمریان عاشق حسد می‌ورزم
که دانه بر می‌چینند
و به ستاره و باران
که بر نیمرخ مهتابی‌ات بوسه می‌زنند

و به گلی که با اشاره‌ی تو می‌شکفد.
بیا

با اندامی از آتش بیا

و جلوه‌ای از آذرخش.

من کجا باز بینمت ای ستاره‌ی روشن

که بی تو تا شبگیر پیر می‌شوم.

چندان که بازآیی

ستاره‌ها همه عاشق می‌شوند.



"على باباچاهى"

کاش گل انار بودم

کاش گل انار بودم
رها
بر شاخه های تابستان
و تو
در هیئت سنجاقکی عاشق
می نشستی
روی شیپوری های گونه ام،
و بوسه
بوسه
مداوا می کردی
انزوای مرا

محمد طاهری

من تو

من تو
امان از فاصله،
خط فاصله
نقطه سرخط
سطر اول
سطردوم
صفحه اول صفحه بعد صفحه اخر
هم نشدیم
نام تورا روی جلد و نام مرا پشت جلد این دفتر ۱۰۰۰برگ نوشته اند انگار
گفته ای تواز این سمت جلد، سطر سطر صفحه به صفحه بیایی من هم از ان سوی جلد

فرزانه فریادی