یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

میان من و تو فاصله یک نگاه بود

میان
من و تو
فاصله
یک نگاه بود

زمانه عمر مرا برد
بی آنکه بدانی
نقش توست در جانم
بی آنکه بخواهی


اکبر نصرتی

شبی در گردبادی تند،

شبی در گردبادی تند،
روی قله‌ی خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت
مروارید بی‌پیوندمان بر آب.
از آن پس در پی همزاد ناپیدا
بر این دریای بی‌خورشید
که روزی شب‌ چراغش بود و می‌تابید
به هر ره می‌روم نالان
به هر سو می‌دوم تنها...

زنانی چون من

زنانی چون من
نمی توانند صحبت کنند
واژه ها چونان استخوانی در گلویشان گیر می کنند
به گونه ای که ترجیح می دهند
ببلعدشان تا بیرون بیاورند
زنانی چون من
تنها گریه کردن را بلدند
با اشک هایی غیرقابل کنترل
که ناگهان چون رگی بریده
بیرون می جهند و به چشم می آیند
زنانی چون من
سیلی ها را تاب می آورند
بی آنکه جرات کنند عکس العملی نشان دهند
می لرزند از خشم
اما خشم شان را
همانند شیری در قفس
سرکوب می کنند
زنانی چون من آزادی را
در خواب می بینند

مرام المصری
مترجم : اعظم کمالی

زخمی که از آن خون نرود دل نگشاید

زخمی که از آن خون نرود دل نگشاید
چون آب روان نیست چه حاصل ز لب جو

مخلص کاشانی

چه اشتباه فاحشی ست که

چه اشتباه فاحشی ست که
همگان می پندارند از میان دو رقیب،
آن که به هر ترتیب به وصال رسیده،
همیشه خوشبخت تر از آن دیگری ست…

فریده گلبو

هیچ‌وقت نمی‌توانی چیزی را که قرار است

هیچ‌وقت نمی‌توانی چیزی را که قرار است
از دست بدهی،نگه داری. فهمیدی؟
تو فقط قادر هستی چیزی را که داری،
قبل از آن‌که از دستت برود، عاشقانه
دوست داشته باشی!..

به خاطر وین
دیکسی کیت دی کامیلو

زندگی براستی عجیب است:

زندگی براستی عجیب است:
زخم ها با سرعت جنون آسایی التیام می یابند
و اگر جای زخم ها باقی نمی ماند
متوجه نمی شدیم که از محل آنها
روزی خون جاری شده است ...
اوریانا فالاچی