یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

قصه ی ،مـ♡ـن و غم تــو & قصه ی ، گل و تگرگه
ترس بی تــو، زنده بودن & ترس لحظه های مرگه
ای برای با تــو بودن & باید از بودن گذشتن
سر به بیداری گرفته & ذهن خواب الوده ی مـ♡ـن
همیشه میون قاب & خالی درهای بسته
طرح اندام قشنگت & پاک و رویایی نشسته
کاش می شد چشام ببینن & طرح اندام تــو داره
زنده می شه جون می گیره & پا توی اتاق می ذاره
کاش می شد صدای پاهات & بپیچه تو گوش دالون
طرف دالون بگرده & سر افتاب گردونامون
کاش می شددوباره باغچه & پرگلهای تــو باشه
غنچه ی سفید مریم & با نوازش تــو واشه
کاش می شد اما نمی شه & نمی شه نمیشه بیای دوباره
نمی شه دستات تو گلدون & گل های مریم بذاره
کاش میشد اما نمیشه & این مرام روزگاره
رفتنت همیشگی بود & دیگه برگشتن ندارهϻ


ایرج جنتی عطایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد