یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

روبه‌روی‌ت نشسته‌ام

روبه‌روی‌ت نشسته‌ام

روی کاناپه

تو به چشم‌های‌م نگاه می‌کنی

در اتاق

صدای دریا می‌پیچد


بلند که می‌شوی

راه که می‌روی

و حتی وقتی که می‌خندی

عجیب شبیه‌ش می‌شوی

درست شبیه خودش


دل‌ت می‌گیرد

از پنجره‌های بسته

از پرده‌هایی که بیش از اندازه ضخیم‌اند

از لحظه‌هایی که زیاد سیگار می‌کشم


تو

حتی مثل خودش

به قهوه‌ی ترک حساسیت داری هنوز


تو خیلی شبیه او رفتار می‌کنی

شبیه خودت

وقتی هنوز دوستم داشتی


نیما معماریان

عشق از دست رفته هنوز هم عشق است.

عشق از دست رفته هنوز هم عشق است.
فقط شکلش عوض می‌شود، همین.
دیگر نمی‌توانی لبخند عشقت را ببینی یا برایش غذا ببری یا موهایش را نوازش کنی و یا با او برقصی.
اما وقتی این حس‌ها ضعیف می‌شوند، حس‌های دیگر قدرت می‌یابند. خاطرات.
خاطرات شریکت می‌‌شوند.
تو آن را غذا می‌دهی. بغلش می‌کنی. با آن می‌رقصی.
زندگی باید به پایان برسد ولی عشق نه.

میچ آلبوم / ترجمه: صدیقه ابراهیمی

و گاه بی آن که بدانیم در شب سخن می‌گوییم

و گاه بی آن که بدانیم در شب سخن می‌گوییم
و صبح از چشم خود می‌فهمیم
گریسته‌ایم
آن قدر که در پلک‌هایمان
انارهایِ شکسته بسیار است...


هرمز علی پور

تنها که می‌شوم

تنها که می‌شوم دستی‌‌ ناگهان
از پشت سر چشم‌هایم را می‌گیرد،
اگر گفتی‌ که هستم؟
با آن که حتی‌ از حدس دوباره‌ات می‌ترسم
در لمس کورمال رویایم
نام تو را می‌برم،
می‌لرزد
و انگشت‌هایش
در چشمانم آب می‌شود...

محموددلفانی

محبوبم! رازها را به غیر خودت نمی‌گویی.

محبوبم!
رازها را به غیر خودت نمی‌گویی.
چرا که زندگی موضوعی خصوصی است؛ مثل نفس کشیدن.
من اغلب رازهایم را به خودم می‌گویم.
امروز به خودم گفتم:
"ای کاش یک روز شما را ببینم و به شما بگویم، من آن دستی‌ام که همیشه به سوی شما دراز شده."
هر چیزی بهایی دارد و عشق بهای رازهای در دل مانده است...

حیف حوصله‌ام پیر شده/ محمدصالح‌علاء

در زندگی ، بارها

در زندگی ، بارها 
رویاهامان را فرو ریخته
و تمناهامان را ناکام می بینیم 
اما باید به دیدن رویا ادامه بدهیم
اگر نه
روح‌مان می میرد

و عشق نمی تواند به آن دست یابد

« شاعر : پائولو کوئیلو »