یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

همیشه نمیشه زن ها رو با پول شاد کرد

همیشه نمیشه زن ها رو با پول شاد کرد
با ارزشترین هدیه که
میشه به یک زن داد ؛
تـوجه است
توجّهــی مداوم....
!

#پائولو_کوئیلو

گفتگو

مهم ترین چیز در روابط انسان ها گفتگو است،

اما مردم دیگر با هم حرف نمی زنند، به هم گوش نمی کنند؛
آن‌ها سینما می‌روند،
تلویزیون تماشا می‌کنند،
به رادیو گوش می‌دهند،
کتاب می‌خوانند،
پست های روی اینترنت را به روز می‌کنند،

اما تقریبا هرگز با هم صحبت نمی کنند!

اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم،
چاره ای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که
جنگجوها دور یک آتش جمع می‌شدند و برای هم قصه تعریف می‌کردند...

#پائولو_کوئیلو

ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ...!

ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ...!
ﯾﮑﯽ ، ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ، ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﻪ..
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ..
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ..
ﯾﮑﯽ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ..
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ، عکس ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ...!
یکی محبت نمی کنه ...!
یکی دیگه محبت نمیپذیره ...!
و.....
ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ در ٣٠ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺩﺭ ٨٠ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ میشوند...!
اینو میگن خودکشی روحی.....
سعی کن طوری زندگی کنی که جسمت و روحت با هم بمیرند....!

پائولو کوئیلو

شیطان و دوشیزه پریم"

تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی
تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی   لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد؛

می‌بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا،

از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می‌کرد.

کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل‌های آرمانیش را پیدا کند. 

روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا یافت.

جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هایی برداشت.

  سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛

اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود.

کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می‌آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.

نقاش پس از روزها جستجو، جوان شکسته و ژنده‌پوش و مستی را در جوی آبی یافت.

به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند،

چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.

  گدا را که درست نمی‌فهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند؛ دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و

در همان وضع، داوینچی از خطوط بی‌تقوایی،

گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.

  وقتی کارش تمام شد، گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود،

چشم‌هایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه‌ای از شگفتی و اندوه گفت:

من این تابلو را قبلأ دیده‌ام!  داوینچی با تعجب پرسید: کی؟

- سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم.

موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می‌خواندم،

زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم !!!!

  از کتاب "شیطان و دوشیزه پریم" پائولو کوئیلو

انسان هرگز نمی‌تواند از رویاهای خود دست بکشد.

انسان هرگز نمی‌تواند از رویاهای خود دست بکشد.
رویا خوراک روح است. همانطور که غذا خوراک تن است.
در زندگی بارها رویاهامان را فرو ریخته، و تمناهامان را ناکام می‌بینیم،
اما باید به دیدن رویا بپردازیم. اگر نه، روحمان می‌میرد.

هرکس به شیوه خود به خدا نزدیک می شود ؛

هرکس به شیوه خود به خدا نزدیک می شود ؛
یکی بایقین ، دیگری با انکار وسومی با تردید...