یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو‌ای شکوهمند من

تو‌ای شکوهمند من
شکوه دلپسند من
تو آن ستاره بوده ای
که مهر آسمان شدی
ز مهر برتر آمدی
فراز کهکشان شدی
به دره نگاه کن
به ژرف دره نگر
به تکه سنگ‌های سرد
به ذره‌ها نگاه کن
به من بتاب که سنگ سرد دره ام
که کوچکم
که ذره ام
به من بتاب
مرا ز شرم مهر خویش آب کن
مرا به خویش جذب کن
مرا هم آفتاب کن

حمید مصدق

من عاشقانه دوستش دارم و او عاقلانه طردم می‌کند

من عاشقانه دوستش دارم و او عاقلانه طردم می‌کند
منطق او
حتی از حماقت من هم
احمقانه‌تر است!

حواست به من نیست!

نگاهت می کنم
حواست به من نیست!
و من
 
دوستت دارم را تکرار می کنم
نگاهت می کنم
حواست به من نیست!
بسان برگ خشکی
توی دست باد،
که هرچه بیشتر برقصد
زودتر از چشم درخت خواهد افتاد...

"صفا سلدوزی"

هیچ می‌گویی اسیری داشتم حالَش چه شد...؟

هیچ می‌گویی
اسیری داشتم حالَش چه شد...؟

خسته‌ی من نیمه جانی داشت،
احوالش چه شد؟


"محتشم کاشانی"

بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟

بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟

گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟

 

نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی

گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی

 

گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو

من به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی؟


"عراقی"

کاش بلد بودیم عاشق "خودمان" شویم

کاش بلد بودیم

عاشق "خودمان" شویم

"خود" ما

عجیب لایق دوست داشتن است!

مسیر بهشت

مسیر بهشت
از جاده ی ابریشمی تن تو
می گذرد؟!



پروانه ملکی