یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

گفتم: از درد دل خویش

گفتم: از درد دل خویش
به جانم چه کنم


گفت:تا جان شودت درد
دل اظهار مکن..



 #محتشم_کاشانی

باد سمند سرکش‌ات بر تن خاکی‌ام رسان

باد سمند سرکش‌ات بر تن خاکی‌ام رسان
پاک کن از غبار من راهگذار خویش را

محتشم کاشانی

گفتمش دم به دم آزار دل زار مکن

گفتمش دم به دم آزار دل زار مکن
گفت اگر یار منی شکوه ز آزار مکن

گفتمش چند توان طعنه ز اغیار شنید
گفت از من بشنو گوش باغیار مکن

گفتم از درد دل خویش به جانم چه کنم
گفت تا جان شودت درد دل اظهار مکن

گفتم آن به که سر خویش فدای تو کنم
از میان تیغ برآورد که زنهار مکن

گفتمش محتشم دلشده را خوار مدار
گفت خورد از پی عزت او خوار مکن


------------------------_ محتشم کاشانی

پرسید اندوهِ دوری را چه تسکین است؟!

پرسید اندوهِ دوری را چه تسکین است؟!
گفت: خیال
محتشم_کاشانی

هیچ می‌گویی اسیری داشتم حالَش چه شد...؟

هیچ می‌گویی
اسیری داشتم حالَش چه شد...؟

خسته‌ی من نیمه جانی داشت،
احوالش چه شد؟


"محتشم کاشانی"