یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بوی عطری آشنا

1

بوی عطری آشنا

تو را یک‌روز بیدار خواهد کرد،

حتا اگر یک‌عمر

خوابیده باشی

زیرِ سنگی سرد!

2

بی‌قرارم

درستْ مثل اسبی که چند لحظه قبل،

حادثه را بو کشیده باشد!

3

قایقی که از دریا برنمی‌گردد

یا اسیرِ توفان شده است

یا غمِ قایقران!

4

از "استانبول" هیچْ نمی‌دانستم

مگر خیابانی که

در آن عاشق‌اَت شدم.

و حالا

سال‌هاست تمام شهر را می‌شناسم

مگر آن خیابان را؛ و تو را

مرغی هستم بال و پرم ازسنگ است

مرغی هستم بال و پرم ازسنگ است

روحم فلز  است و پیکرم ازسنگ است

پروازچگونه می توانم بکنم 

وقتی که تمام باورم ازسنگ است

پاییز میرسد که مرا مبتلا کند

پاییز میرسد که
مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه
مرا آشنا کند
او میرسد که بازهم
عاشق کند مرا
او قول داده ست
به قولش وفا کند
خش خش
صدای پای خزانست
یکنفر در را
بروی حضرت پاییز واکند
 

علیرضا بدیع

پاییز... یک نوار کاست قدیمی است

پاییز...

یک نوار کاست قدیمی است

که یک طرفش

با صدای باران پر شده

یک طرفش با صدای تو ...


جلال حاجی زاده

هر کجا که او باشد...

غریبه از مسافر پرسید:
خانه تو کجاست؟
مرد نگاهی به همسرش انداخت و گفت؛
هر کجا که او باشد...

نیستی؟!

نیستی؟!
اما من
دارمت
همیشه....

جایی خلوت ودنج
لا به لای تمام نداشته هایم!

سعید عالمی

باران منم

باران  منم

حتی  اگر  این سوی ِ  پنجره آغاز  شده  باشم

تو  چتر  خواهی  گشود

تو  زود خواهی  رفت .

                                 یاور مهدی پور