یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ترسم که به پایان نرسانم رمضان را

عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را
ترسم که به پایان نرسانم رمضان را


آه ای رطب دورترین شاخه چه می شد؟
شیرین کنم از شهد لبان تو دهان را


باید که به دادم برسد آن که به من داد
لبریز تراز ظرف دلم این هیجان را


تا چند فقط طوطی خوشخوان تو باشم
انکار کنم این غم حاجت به بیان را


یک بار به من گوش کن ای سنگ صبورم!
تا پر کنم از قصه ی تو گوش جهان را


آن وقت تو مال من و من مال تو باشم
با جذبه ی یک اخم برانم همگان را


"شیرین خسروی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد