یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آنها زمستان را در شاخه ای آویختند

آنها زمستان را
در شاخه ای آویختند
و از پشت پنجره ای به تماشا نشستند
اما من
زمستان را می شناختم

مهربان بود و سفید
که در دستهای تو جا می گرفت

یوسف وحیدی راد

و تو شبیه گل

و تو شبیه گل
به قصد زیبایی به دنیا آمدی
مانند شمعدانی
به پنجره نزدیک می شوی

وحیدی راد

روزی زیباتر می شوی

روزی
زیباتر می شوی
زیباتر از هر واژه
آن روز پیدایت خواهم کرد
بی آنکه نامت را بدانم
کسی گل را
صدا نمی زند


وحیدی راد

آنها زمستان را در شاخه ای آویختند

آنها زمستان را
در شاخه ای آویختند
و از پشت پنجره ای به تماشا نشستند
اما من
زمستان را می شناختم
مهربان بود و سفید
که در دستهای تو جا می گرفت

یوسف وحیدی راد

جا مانده ام میان انگشتان سرد پاییز

جا مانده ام
میان انگشتان سرد پاییز
میان حضور خیس باران
میان حرفهای تلخ اندوه
جا مانده ام
وقت برای شکستن سکوت برفها نیست
می بوسی ام ؟

یوسف وحیدی راد

زیبایی یعنی دستت را می گیرم

زیبایی یعنی
دستت را می گیرم
و
قویی را
به دریاچه برمی گردانم

یوسف وحیدی راد



زمین برای ناز قدمهایت برف را داشت

زمین
برای ناز قدمهایت
برف را داشت

و من اما
فقط به تو نگاه می کردم

یوسف وحیدی راد