یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آرزو می کنم که خنده ات


تنها به عادت مرسوم عکس گرفتن
نبوده باشد...!
و تو خندیده باشی در آن لحظه
از ته دل
چرا که خنده ی تو
جهان را زیبا می کند...

• یغما گلرویی

ما در گردبادی از زخم زندگی میکنیم

ما در گردبادی از زخم زندگی میکنیم
و وزنه‌ هاى حقیقت
به پای رویاهامان زنجیر شده‌اند...

تماشایت میکردم

تماشایت میکردم
با چشمانی که
لهجه بوسه داشتند ^_-

مردان همه عمر زنده به گوری

مردان همه عمر زنده به گوری
که نانشان را
از دهان دیو بیرون می‌کشند.
و خوب می‌دانند
کارگران مرده‌ی معدن
نیازی به خاکسپاری دوباره ندارند...

آرزو می کنم خنده ات

آرزو می کنم خنده ات
تنها به عادت مرسوم
عکس گرفتن نبوده باشد
و تو خندیده باشی
در آن لحظه از ته دل
چرا که خنده تو
جهان را زیبا می کند...

"یغما گلرویی

سربازِ برجکِ زندان

سربازِ برجکِ زندان
به دختری می‌اندیشد
که چشم در راه اوست
وَ دستانش
بر مسلسل سنگین

عرق می‌کنند ...!

نام تو

شبیه لرزیدن پوست یک مادیان
وقتی گنجشکی بر گرده اش می نشیند
یا لرزیدن دست های مادربزرگ
وقتی چای را
از استکان به نعلبکی می ریخت
می لرزد دل من
وقتی
نام تو را می شنوم...

این برگ‌های زرد

این برگ‌های زرد 
به خاطر پاییز نیست 
که از شاخه می‌افتند 
قرار است تو از این کوچه بگذری 

و آن‌ها 
پیشی می‌گیرند از یکدیگر 
برای فرش کردن مسیرت.. 

گنجشک‌ها 
از روی عادت نمی‌خوانند، 
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند 
برای خوش‌آمد گفتن 
به تو.. 

باران برای تو می‌بارد 
و رنگین‌کمان 
– ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش – 
سرک کشیده از پسِ کوه 
تا رسیدن تو را تماشا کند. 

نسیم هم مُدام
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!

یغما گلرویی