یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چقدر راه بود واسه رفتن...

بعضی وقتها دلم میخواد دنیا رو با قدمهای بچگیم برم.
چقدر همه چیز دور بود...
چقدر راه بود واسه رفتن...

خیلی تند رفت کودکی هایم

خیلی تند رفت کودکی هایم
با آن دوچرخه قراضه اش
کاش همیشه پنچر می ماند..

مامانم می گفت:

مامانم می گفت:

خواب می دیدم بچه شدم
مثل گل باغچه شدم
پیرهن چین چین پوشیدم
دنبال توپم دویدم
اما وقتی بیدار شدم
دیدم که بچه نیستم
یک گل باغچه نیستم
خودم یه بچه دارم
گل توی باغچه دارم
بچه ی من گل منه
قمری و بلبل منه