یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

نزدیک‌تر بیا ، دوست دوردست من

‏نزدیک‌تر بیا ، دوست دوردست من
‏ناتوانی مرا به چیزی مگیر :
‏خستگیِ رنجی عظیم
مرا از من ربوده است
‏آه که آخرین قدم‌ها
چه سخت بیهوده می‌شوند
‏نزدیک‌تر بیا ، دوست من...

دستی آشنا چهره‌ی فشرده‌ام را نوازش می‌دهد:

دستی آشنا چهره‌ی فشرده‌ام را نوازش می‌دهد:
«از چه رنج می‌کشی؟»
«کوهی عظیم فرو ریخت!»
«و تو؟»
«من فرازش ایستاده بودم!»