یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از آینه ها صداقت آموخته ام

از آینه ها صداقت آموخته ام
چون شمع زبان گرفته و سوخته ام

ای عشق تو ای آیت روز و شبِ ما
چشمی به در،  راه تو من دوخته ام


نیلوفر سلیمانی

یک کافه دنج از خیالت لبریز

یک کافه دنج از خیالت لبریز
ای عشق به استکان دل نور بریز

با دست خودت گرم بکن دست مرا
تا گرم شود از آتش ما پاییز


نیلوفر سلیمانی

لبـخنـد بـــزن بـــاغ انـــاری گلِ مـــن

لبـخنـد بـــزن بـــاغ انـــاری گلِ مـــن
افسوس که در پشتِ حصاری گلِ من

مــا هیـچ, خلاصه در نـگاهـیم فقط
بـا مـا تـو بـگو از چـه دیـاری گلِ من


نیلوفر_سلیمانی

حالا که جهان به عشق ما خرسند است

حالا که جهان به عشق ما خرسند است
بـــا آینـه آمـد و بــه دستش قـنـد است

بـــاشــور بـچـینیم بـساط شــادی
امـضای من و تو , با همین لبخند است

نیلوفر_سلیمانی

من سفره دل پیش تو وا کردم ..تا

من سفره دل پیش تو وا کردم ..تا
از کنج لبت روزه قضا کردم.. تا

من بودم و تو, به سوره ی چشمانت
من خالق این هنر صدا کردم تا


نیلوفر_سلیمانی

گرم تر از شعرهای من نگاهت بود نه؟

گرم تر از شعرهای من نگاهت بود نه؟
تاب آغوشم همیشه جان پناهت بود نه؟

گفته ای بارِگناهی، روی دوشت مانده است
عشق شاید آتشِ تنها گناهت بو د نه ؟

می نشستم با دل تنگی که عطر جمعه داشت
شادی ام پیغام های گاه گاهت بود نه ؟


باغ گل داری که درآن بوسه می کاری ،دلم
از همان اول، حریص و بوسه خواهت بود نه؟

آه از بیداری هر شب برای دیدن ات
ماه هرشب دیده و هرشب گواهت بود نه؟

چاله ها را یک به یک دیدی گذشتی عاقبت
ای دل بی چاره ی من عشق چاهت بود نه؟

می روی باشد ولی در خاطرت باشد دلم
بارها افتادی اما تکه گاهت بود، نه ؟

نیلوفر_سلیمانی