ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
دعا بی اثر نبود
آنکه آمد و لبخند به لب داشت
پیــامبر نبود
کتاب نداشت
هیچ شـعری به زمزمه
نمیدانست
هیچ آوازی بـلد نبود
آنکه آمد تنـها راز میدانست
عاشـق بود
نیلوفر ثانی
میترسم
بگویم
دوست َت دارم
کسی بشنود و
چشمی شور باشد
نگفته در دهانم
یخ بزند
عاشقانه هایم
از سکوتم
امـــا
تو بخـــوان هــــمه را
نیلوفرثانی
من از عهد ِعتیق
پیش از روز اول
چشم های تورا دیدم
و تنفس حیات
در خاکم دمیدن گرفت
مرا شبیه تو سرشتند
تو را
شبیه عشق
وجهان دلباخته ی ِانسان شد..
نیلوفر ثانی
اینجا بوقت ِباران
دقایق ِّحضور به لحظه های ناب
کوک ست
دل باید سپرد
اینجا معاشقه ی زمین با آسمان ست ...
نیلوفر ثانی
بوی عطر بهار نارنج میدهد
شعری که تو از
شاخه ی دل َم بچینی
نیلوفر ثانی
زندگی خزیدن در لایه های بودن است
با مشتی آرزو و رویای دست نیافتنی
که هرشب لب پنجره ی امکان
با عشق آبیاری میشود
به امید معجزه ی شکفتن
نیلوفر_ثانی