یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

با تو گویم ز فهمت سخن

با تو گویم ز فهمت سخن
که تو دانی اندک زمن
همچو آن نانی که خوردی
هم وزن غم
تو چه گیری که چه گویند
این اهل فن
هر که را گفتیم با نیکی کلام خنجری زد تیز چون زخم زبان
نارفیقان بی‌شمارند در جهان
شوق مستیس این شکوفه در خزان


میلاد علی بخشی

شبانگاهی روم آرام

شبانگاهی روم آرام
در خانه دلتنگی
زنم در بر در خانت
که تو پاکی و یک رنگی
زهر شرت یه خیری هست
که عاجز مانده‌ایم از او
مرا یاری بکن یا رب
که خود خالقی و معبود
تو را در دل می‌جویم
تو در پیشم نمایانی
منه غافل ز فضل تو که
خود دردی و درمانی

میلاد علی بخشی