یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

قلم چشمان م امروز تلافی کرد

قلم چشمان م امروز تلافی کرد
تمامی ندیدن هایت را

راه های بن بست را خط زد
و یک خیابان بی انتها کشید

من و تو را
به این خیابان مهمان کرد


مژگان بختیاری

تب کرده ام از این عشق بلا تکلیف

تب کرده ام از این عشق بلا تکلیف
قدر تمامی نبودن هایت درد کشید ه ام
درد به مغز استخوانم رسیده است

درمان من نسخه ای از دیدار روی تو است
تجویز کن نگاه ت را بر حوالی دردهایم


مژگان بختیاری

خیال م بس که به خیال آغوش ت پیله کرد

خیال م بس که به خیال آغوش ت
پیله کرد
پروانه شد و رفت

مژگان بختیاری

پرنده خیال من

پرنده خیال من
باز شوق پریدن دارد
جا برای نشستن بسیار دارد
ولی
سال هاست
به شاخه درخت احساس تو عادت دارد

مژگان بختیاری

سال ها

سال ها
زیباترین واژه ها را به اسارت گرفتم
زیباترین قفس شد
دهان من
واژه ها در آن رقصیدن

تا به یمن آمدن ت
حکم پروازشان
دهم

نگاه ت چنان سرد بود
واژه ها
بغض کردند
درقفس شکست
و
سال هاست
دهان م دیگر قفس ی دل گیرست

واژه ها هم دیگر برایم
بغض ی سرشار از اندوه دارند
و
پای شان سخت زنجیره شد به احساسم


مژگان بختیاری

خاطراتت در آغوش خالی م

خاطراتت در آغوش خالی م
عحیب
سنگینی می کند


مژگان بختیاری

صدای خنده هایت

صدای خنده هایت
تنها موسیقی بی کلامی ست
که صخره قلبم را به لرزه در می آورد.

مژگان بختیاری