یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو با خیالِ قشنگت ترانه ی من باش

تو با خیالِ قشنگت ترانه ی من باش
کمی بگو و بخند و فسانه ی من باش

دروغ نیست نگاهت که می کند عاشق
حریفِ گریه کسی نیست شانه ی من باش

پگاهِ من نشود گم میان این همه آه
تو ماهِ کامل و راه و نشانه ی من باش

برای قلبِ کبودم چه مرهمی جز عشق
پرنده ی من و در آشیانه ی من باش

بمان اگر چه سفر راز هر مهاجر بود
همیشه در دل من، جاودانه ی من باش

بخوان و شادیِ ما را دوباره احیا کن
دلیلِ سرخوشیِ عاشقانه ی من باش


مهدی محمدی

زیباتر از همیشه به گردش در آسمان

زیباتر از همیشه به گردش در آسمان
همپای من بمان و برقص و دری بخوان

می خواستم به موی تو چنگی زنم ولی
بر ساز دل نیامده چنگی زدی چنان

این دست و پا برای رسیدن به تو شکست
تا از تو نشکند دلی ای صاحب جنان

تیری بزن به غمزه ی چشمت که عاشقت
از راه دور آمده با درد بی امان

فارغ نیامدم که از این جنگ آشکار
صد بار دیگرم بکشد ناوک نهان

تقدیم به حضرت حافظ علیه الرحمه
مهدی محمدی

هر ترانه که صدای باران نیست

هر ترانه که
صدای باران نیست
به یاد قرار عاشقانه بیافتی
آفتاب
چترها را بسته
تقاص آب را
از دیده هایمان گرفته ایم


مهدی محمدی

کلمات بازیگوشی در گودی مغزم

بهار
دست در دست باران،
‌هم وزن شکوفه ها
صفا،
کَلْ کَلِ شاعرانه ی آسمان
با صدای کودکان
دوست داشتن
زنگ اختیار از من گرفته است.
به رقت قلب ستاره ها می اندیشم
به نماز تراویح شبنم ها
و همزمان
کلمات بازیگوشی در گودی مغزم
ورزش باستانی را
به یاد جهان پلهوان تختی
زنده می کنند
«آری» یک آرزوی قشنگ
تجلی خواستن
در پهنای سینه ام
واژه ای همرنگ عشق
در سومنات قلبم
نام تو را صدا می زند
چشم هایم «برای من باش» را
پلک هایم
می رقصیدند
هلال ماه نو را
و تبریک می گفتند
پاکی تسبیح را
چه خوش است
پایان این واژه
به نماز بوسه ها برسد


مهدی محمدی

نه جای بوسه ماندنی ست

نه جای بوسه ماندنی ست
نه جای زخم
چه روزهای فرد
چه روزهای زوج
ماه، عابری
که با چراغ مهر
می رود

مهدی_محمدی