یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

نمیدانم جهان خالیست یا من چشم و دل سیرم

نمیدانم جهان خالیست یا من چشم و دل سیرم
در این دنیا به جز تزویر دگر چیزی نمیبینم

هوا تاریک و تن عریان و سرما استخوان سوز است
نفیر باد شتابان میزند شلاق و زنجیرم

پر از آشفتگی ها و پر از دلواپسیهایم
من اینجا با خزان بیشه ی اندیشه درگیرم

پر از نیلوفران مست بود، این برکه ی جانم
کنون مردابی از خرچنگهای زار و شبگیرم


نمیدانم چه میخواهم از این دنیای وانفسا
که خود کردم چنین تدبیر ، یا این بود تقدیرم

مهدی رحیمی