یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مثل گاز زدنِ گوجه سبزِ نوبرانه،

مثل
گاز زدنِ گوجه سبزِ نوبرانه،
شوقِ راه رفتن زیر بارانِ اردیبهشت،
مثل ترد و تازه و داغ بودنِ نانِ سنگک
یا عطرِ چایِ دارچین با نبات
یا اصلا بوی عید
با رنگِ پول های تازه لای قرآن
دوست داشتنت را می‌گویم...
که بی گمان اگر هزار سال هم بگذرد
در من تازه می‌ماند...!

این زن که دستش را رها کردی

این زن که دستش را رها کردی
قسمت شده مرد خودش باشد

چشم از همه عالم بپوشاند
فکرش پی درد خودش باشد

من نمی‌ خواهم کسی بیاید که

من نمی‌ خواهم کسی بیاید که
عقلم را
سر جایش بیاورد و منطقم را بالا
ببرد..
یا بگوید چگونه بخند و
بپوش و ببین
چگونه باش و نباش
من فقط
دلم می‌ خواهد کسی بیاید که با او

دیوانه ‌ی بهتری باشم!!
همین...

مریم_قهرمانلو

بگو چه کنم

بگو چه کنم
با این همه تویی که
در من سبز می شود؟

مریم_قهرمانلو

چقدر دلم میخواهد از اول دوستت داشته باشم !

چقدر دلم میخواهد
از اول دوستت داشته باشم !
و دوباره ..
از اول ...
آخر میدانی
به قول مادربزرگ
همه چیـز
فقط اول اش خوب است

یک عده را باید نگه داشت.

یک عده را باید نگه داشت.
نباید رها کرد به امانِ خدا تا ببینی قسمتت هستند یا نه!
گاهی قسمت، دست گذاشته زیرِ چانه‌اش که ببیند آدم چه میکند،
تا کجا پیش می‌رود...
سر به سرِ آدم میگذارد، دور میکند، قایم میکند پشتش و میگوید: باد برد...
تا ببیند چقدر دنبالش می‌روی، درچقدر پی‌اش را میگیری که داشته باشی‌اش،
که نگذاری بی هوا برود...
هر چیزی را نباید رها کرد به امیدِ قسمت!
خودِ قسمت هم گاهی امیدش به آدم‌هاست و زیرِ لب میگوید:
چه بر سرِ بودنِ هم می‌آورید؟!
حواس پرتی‌ها و رها کردن‌هایمان را گردنِ قسمت نیندازیم...

من هم روزگاری فکر می‌کردم

من هم روزگاری فکر می‌کردم
عشق همه چیز را حل می‌کند.
بعدها فهمیدم عشق به احترام بند است. احترام به شعور، به شخصیت،

به محبت، به زمان و به علاقمندی‌های کسی که دوستش داری.

عشق بدون احترام شاید ایجاد شود
اما دوام نمی‌آورد.

مریم_قهرمانلو

من بلد نیستم دوستت نداشته باشم !

من
بلد نیستم
دوستت نداشته باشم !
سوادم
تا دوست داشتنت
قد میدهد ...


مریم_قهرمانلو