یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

حوضی ساخته ام

حوضی ساخته ام
ودر او گل نیلوفری کاشته ام

آسمان آبی ، من و نیلوفرآبی در حوض
قاب عکسی زیباست

هستی به تائید به پا خواسته است
ناهید به تحسین غزل می خواند

اله اله آسمان را به زمین آوردی

مرضیه پورجمالی

بیا بگذر با لبخند

بیا بگذر با لبخند ، هوس کردم قند خنده هایت را
بیا بگذر با روی پر از لبخند ، هوس کردم شور قه قهایت را
بیا بگذر نوای خوان ، هوس کردم آهنگ صدایت را
بیا بگذر و چنگ مو پریشان کن ، هوس کردم آهنگ نوازش را
بیا بگذر و دست افشان ، هوس کردم وفای دستهایت را
بیا بگذر نگاهی کن ، هوس کردم آن برق نگاهت را
بیا بگذر ، هوس کردم دوباره زندگانی را

مرضیه پورجمالی

یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود
تو بودی و نگاه من
یک روز تصویر تو در قاب نگاهم نقش بست
تو قشنگترین تصویر نگاه من بودی
یک روز تو در آغوش نگاهم آرام گرفتی
اما نوازش نگاهم را حس نکردی
خواهش نگاهم را ندیدی
تو تأکید نگاه من بودی اما چقدر بی توجه
نگاهم برایت قشنگترین واژه ها را آرام آرام نجوا کرد
اما نفهمیدی با برق نگاهم دنیا را برایت روشن کردم اما تاریک بدی تاریک تاریک
نگاهم برایت خندید، شعر خواند، پرید ، دوید
خواست بخندی خواست هم آوایی کنی
نخندیدی، نفهمیدی، نشنیدی، تو در افسوس نگاهم تاب می خوردی
ناگهان هوا طوفانی شد نگاهم تر شد تو تر نشدی
نپرسید چرا؟
من می گویم :
زیر چتر نگاه من بودی
آه نگاه بی گناه من چقدر گناه داشت .


مرضیه پورجمالی