یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

عشق یعنی غمی ب وسعت آن جهان تو

عشق یعنی غمی ب وسعت آن جهان تو
در گیر و دار آن خاطره های بی نشان تو

در پیچ و تاب آن کافه های شلوغ شهر
در زل زدن به ان قهوه‌ی ته فنجان تو


محمد شاه حسینی

تو بیا هـمدم پاییز دلم باش ، کمی بعد برو

تو بیا هـمدم پاییز دلم باش ، کمی بعد برو
فارغ از کوچه دلتنگی من باش کمی بعد برو

مـن شَــوم در پـی تو بی خبـــــر از آینه ها
تو بـزن موی خود هِی چنگ ،کمی بعد برو

آمـدی دل بِبــَری بی تو نفــس حبس شود؟
پـس بزن شیشه بر این سنگ ، کمی بعد برو


مـست ان جــــرعه شرابم که لـبم بر لب تو
هــی زند باده ی خوش رنگ ، کمی بعد برو

رفتـی و ســـر بنــهی در غــم این فاصله ها
پـــس بکن فتنه و هـی جنگ ، کمی بعد برو

مث خون در رگ من بودی و پـر رنـگ شدی
پــس بِکن غـــوره در اونــگ ، کمی بعد برو

فصل پایـیزم و انگار خبری نیست ک نیست
میشَوم رومی روم تا بزنم زنگ ،کمی بعد برو


محمد شاه حسینی