یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شبیه بغضم و خیال می کنم که دلشادم

شبیه بغضم و خیال می کنم که دلشادم
صدای تیشه شکسته ی خیال فرهادم
گذشته آب از سرم که دل زدم به دریا چون
خدای من گواه در گلو شکسته فریادم
نبوده است در سرم مگر هوای تو هرگز
ببین از آسمان آبی تو رفته پهبادم
چرا به تیر غیب می شود چراغ من خاموش
به ادعای باطلِ رقیب سست بنیادم
صدای من اگر شکسته در گلو نمی خواهم
هوای خرم بهار خنده ات رود از یادم
تو از کنار حرف های من گذشته ای ساده
تو سرخیِ شکوفه ای مرا ببخش من... بادم
تو رفته ای غروب مانده بغض را نمی دانم
دلم گرفته گریه می کنم تو فکر کن شادم
تو رفته ای سراغ باقرت را نمی گیرم؟
شنیده است گوش نانجیب داد و بیدادم

محمد باقر انصاری

رهایی ازافکارمنفی .علمی روانشناسی

رهایی ازافکارمنفی .علمی روانشناسی
می رهانی دِل از جهان فانی
ور بتابی به نور عرفانی
جان رها کن زکینه،شادان شو
غم رها کن ز دل ، به آسانی
چند روزی دراین قفس مانی؟
کن رها خود ز بندِ نادانی
.....

باتفکر منفی زندگی مثبت وشادی هرگز بوجود نمی آید

محمد باقر انصاری

پیام اسماعیل ع..عاشقانه و عارفانه

پیام اسماعیل ع..عاشقانه و عارفانه
رسد روزی تنم آیا , شود مصلوب و قربانی
به قربانگاه من آیی , ببینی قلب شیدا را
..
عاشق شدن و شیدا شدن قربانی و رهایی میخواهد

محمد باقر انصاری

گفت : راهی بجز تفکر هست؟

گفت :
راهی بجز تفکر هست؟
گفتمش:
دل به نادانان مفروش
گفت:
علم از چه شود حاصل ؟
گفتمش:
از شراب‌ِ کتابت هرچه خواهی نوش


محمد باقر انصاری

اگر هر صبح تورا بینم

اگر هر صبح تورا بینم
سبکبالم. سبکبالم
ببوسم
لب های شیرینت
ببیند دل
ترا دارم تورا دارم


محمد باقر انصاری

امدم با حال زارو صدهزاران‌ پیچ وخم

امدم با حال زارو
صدهزاران‌ پیچ وخم
دل پریشان شاد و خندان
باید که درمانت کنم
من به یک لبخند زیبای
از لب تو قانعم
امدم تا زندگی‌
تقدیم این جانت کنم

محمد باقر انصاری